دموكراسي از نوع غربي! ، بحران سكوت در قبال كشته شدن مسلمان ها

امير چهره گشا

ماجراجويي هاي چند سال اخير سياستمداران فرانسه در قبال به رسميت شناختن موضوع نسل كشي ارامنه در سال 1915 توسط تركان عثماني در حالي ادامه دارد كه جهان غرب در بدترين شرايط اقتصادي قرار گرفته و كوچكترين رغبتي به ايجاد تنش بين كشورها ندارد. يكه تازان سياست سرزمين ناپلئون بناپارت كه عنوان نمايندگان مجلس اين كشور را يدك مي كشند جداي از سياست هاي كشور متبوعشان ، در حالي اين پرونده جنجالي را دنبال مي كنند كه در سالهاي اخير گويي نسل كشي مسلمانان بوسني و هرزه گوين ، غزه ، تركستان شرقي (‌سين كيانگ چين ) ، خوجالي و ... را از ياد برده و در مقام دفاع از ارامنۀ دولت عثماني ، كاسۀ داغ تر از آش شده اند. گويي اين بار نيز تاريخ در حال تكرار شدن است و نبايد از كشتار بي رحمانۀ مسلمانان حرفي بميان آيد. چرا كه ايدئولوژي جنگهاي صليبي بايد زنده شود و مسلمانان را به عنوان جاني معرفي كند و خود متعرضين به جان و ناموس مردم مظلوم و بي دفاع ، مبري از هرگونه خطايي شناسانده شوند. در حالي كه در سال ميلادي رو به افول شاهد سكوت مجامع بين المللي در قبال كشتار بي رحمانۀ مردم مسلمان جهان عرب به ويژه مردم انقلابي بحرين ، يمن ،‌‏ ليبي و ... هستيم مهمترين سئوالي كه شايد به ذهن هر انسان منصفي خطور كند اينست كه چرا فرانسويها به دنبال يك پرونده جنجالي صد سال پيش هستند ؟ پرونده اي كه در رأس آن هيچ گاه فجايع جيلوها در شهرهاي غرب آذربايجان ( اورميه ، سلماس ) كه در سايۀ سياست هاي شوم روسيه ، فرانسه ، عثماني و آمريكا منجر به كشتن شدن صدها نفر از مردم بي دفاع اين مناطق گرديد بررسي نشده است. بررسي كامل وقايع مربوط به جنگ جهاني اول و به تبع آن مهاجرت ارامنه دولت عثماني از مرزهاي شرقي اين كشور به ساير نقاط و دور نگه داشتن آنها از نيروهاي روس ، دخالت هاي دولت عثماني در جريان تصرف بخشي از شهرهاي ( اورميه و سلماس و... ) و رفتار آنها با ارامنه ساكن اين ناحيه از ايران ، تصرف دوبارۀ روس ها بر قسمتهايي از آذربايجان ( تبريز ، اورميه ، ساوجبلاغ  ( مهاباد ) ، سلماس و... ) و تجهيز كردن جيلوهاي فراري از خاك عثماني به شهرهاي غربي ايران و ادامۀ فجايع آنها در اين نواحي و ... از حوصله اين نوشته خارج است بلكه دراين مقاله سعي بر آنست اشاره اي اجمالي به وضعيت قتل عام مردم مسلمان و بي دفاع شهرهاي آذربايجان ( اورميه و سلماس ) توسط جيلوهاي مهاجر داشته باشيم. بي شك بررسي همه جانبه مسايل سالهاي 1918 – 1915 و حوادث تلخ آن دوران دل هر مسلماني را جريحه دار خواهد كرد چرا كه تاوان زياده خواهي هاي دولتين منطقه را مردم بي دفاع اين ناحيه از ايران پرداختند. البته در اين وقايع نقش دولت مركزي وقت ايران ( قاجارها ) نيز انكار ناپذير مي باشد. چرا كه اگر دولت مقتدر و قوي در ايران حاكم بود هرگز بيگانگان چشم طمع به كشورمان نمي دوختند. مرحوم رحمت ا... خان معتمد الوزاره در اثر گرانسنگش « اورميه در محاربۀ عالم سوز » دربارۀ تجهيز قواي ارامنه در ايران چنين مي نويسد : « به رغم امتناع فزايندۀ سربازهاي روس از ادامۀ جنگ و حذف تدريجي روسيه از صحنه به عنوان يك قدرت مؤثر نظامي كه انعقاد قرارداد برست ليتوفسك در مارس 1918 بين بلشويك ها و دول مركز آن را قطعيت بخشيد ، مقامات  نظامي متفقين بر ضرورت پر كردن جاي خالي نظاميان روس تأكيد داشته و خواهان آن بودند كه حتي الامكان از بهره برداري عثماني ها از اين تحولات جلوگيري كنند. اگر چه نگراني اصلي متفقين و به ويژه انگليسي ها از بابت جبهۀ قفقاز بود و امكان پيشروي عثماني ها در آن حدود كه نه فقط متصرفات جديد بريتانيا در بين النهرين بلكه بخش هاي مسلمان نشين قفقاز و تركستان و لهذا مرزهاي شمالي هندوستان را تهديد مي كرد و به همين جهت بخش اصلي تلاش هاي آنها بر امكان بسيج و تسليح گرجي ها و ارمني ها به منظور جايگزيني قواي روسيه متمركز گرديد ، ولي در حاشيه اين تلاش و تدارك ، جبهۀ شمالغرب ايران نيز اهميت فراواني يافت. اهميت اين بخش در مقام منتهي اليه جنوب شرقي جبهۀ قفقاز دلايل متعدد داشت ، اين ناحيه گذشته از آن كه يك معبر مواصلاتي مهم ميان آناتولي و قفقاز محسوب مي شد ، با انبوهي از عناصر مسلح مسيحي كه در خود جاي داده بود از زمينۀ مناسبي جهت تشكيل يك قواي نظامي برخوردار بود و متفقين در بهره برداري از اين موقعيت لحظه اي درنگ نكردند. آنها در اين امر از همكاري و همراهي بسياري از مقامات نظامي و سياسي بر جاي مانده از نظام روسيه تزاري نيز برخوردار بودند. در اين زمينه حق تقدم با روس ها بود كه از همان اوايل جنگ تلاش هايي را براي تشكيل يك نيروي منظم ارمني و آسوري به عمل آوردند. » ( اروميه در محاربه عالم سوز ، صص 23 – 22 ) بازيل نيكتين ، كنسول روسيه در اورميه نيز در خاطراتش دربارۀ تشكيلات نظامي مسيحي چنين مي نويسد : « ‌بي نظمي و شورش قشون روس و متاركه عمليات جبهه مسيحيان را بوحشت انداخت ناچار هيئتي در ماه اكتبر 1917 به تفليس رفت و از زمامداران دولتي درخواست حمايت نمود پس از ورود اين هيئت بلافاصله ژنرال ليدينسكي فرمانده قشون قفقاز تلگرافي بمن اطلاع داد كه تصميم گرفته شده است كه در اروميه قشون مسيحي تشكيل شود اين تشكيل جديد بايد علاوه بر تأمين مسيحيان عمليات جبهۀ ترك را هم تعقيب كند از طرف متحدين هم وعدۀ مساعدتهاي فني و مالي بما داده شد و بلافاصله سه نفر افسر فرانسوي شروع به تشكيلات نمودند... » ( خاطرات و سفرنامه موسيوب نيكتين ،‌ص 236 ). پس از تشكيل قشون مسيحي در اورميه ، به سبب شكستي كه قبلاً در نبرد با قواي عثماني و اكراد خورده بودند شروع به كشتار مردم آذربايجان كردند. در اوايل بهمن 1296 ش دسته هايي از آشوريان و جيلوها در نقاط مختلف شهر اورميه كه به عنوان پليس ديده مي شوند. رفتار اين پليس هاي آشوري با مردم منطقه سرآغاز درگيري ها در شهر بود. از اوايل اسفند همين سال جمعي از مسيحيان مسلح در اطراف شهر پراكنده شده و هر كسي را كه براي فروختن و براي خريد چيزي به شهر مي آيد به قتل مي رسانند. مقاومت هاي پراكنده مردم اورميه و اطراف نيز بهترين بهانه را براي سرآغاز كشت و كشتار در اين شهر توسط ارامنه مهيا كرد. « بدين ترتيب عصر روز جمعه سوم اسفند 1296 / 22 فوريه 1918 كشتار 3 روزه اهالي اورميه شروع شد. بدستور پطروس ، آشوري هاي محله عسگرخان به منازل همجوار مسلمان نشين هجوم مي آوردند و مسلمانان كه هرگز انتظار يك چنين حمله وحشيانه و سريع را نداشتند غافلگير مي شوند. آشوري ها بعد از آنكه به خانه هاي مسلمانان حمله مي كنند صاحبان منازل را كشته و اثاث خانه ها را غارت كرده و سپس آن منازل را دچار حريق مي نمايند و در اين واقعه عده اي از مسلمانان كشته و فقط چند نفري كه اسلحه داشتند در صدد دفاع از خود و مال و ناموس بر آمده و متقابلاً تيراندازي مي شود. به دليل اينكه مسلمانان غافلگير شده بودند نمي توانستند براي نجات جان و مال خود در صف واحدي گرد آمده بجنگند. اين بود كه در آن روز مسلمانان متحمل صدمات سنگين شدند ... منظره شهر در آنروز منظره اسف انگيز و هولناكي بود. از طرفي صداي لاينقطع تفنگ و غرش توپهاي تحت اختيار آشوريان و از طرفي شعله و دودي كه از سوختن منازل مسلمانان در فضاي شهر مي پيچيد و ناله و فرياد مجروحين و زنان و اطفال كه فرار مي كردند و به داخل شهر و كوچه ها پناهنده مي شدند و عده اي از سربازان روس و فرانسوي و عده اي كه به لباس آنان در آمده و در قتل و نهب شركت مي كردند قيافه شهر را بكلي عوض نموده بود... » ( آذربايجان در جنگ جهاني اول يا فجايع جيلولوق ، ملك زاده ، صص 111 – 110 ) البته كار نسل كشي مسلمانان بي دفاع اورميه به همين جا ختم نشد بلكه در جريان قتل مارشيمون بدست دار و دستۀ اسماعيل سميتقو در كهنه شهر سلماس ، دستجات مسلح ارمني به شهر سلماس نيز يورش كرده و شروع به كشتار مردم اين شهر مي كنند. غلام خان حشمت اوضاع شهر اورميه را بعد از كشته شدن مارشيمون چنين گزارش مي دهد : « باري موقعيكه جلوها خبر كشته شدن رئيس خود را شنيده از هر طرف هيجان نموده و خود را با شتاب به كميته مسيحيان رسانيده خود مارشمعون را مي خواهند ديگر كسي قادر به اسكات اينها نگرديد. در نتيجه از طرف سران مسيحيان اختيار قتل عام شهر را به مدت دوازده ساعت به آنها واگذار گرديد. اول صبح روز چهارشنبه آخر سال دوازده هزار نفر لجام گسيخته دفعتاً به محلات و كوچه هاي مسلمانان رو آورده از اين طرف جوانان مسيحيان شهر نيز كه راه قتل و غارت را باز ديده به آنها قاطي شده و فراريان قفقاز هم كه هميشه منتظر همچو اوقاتي بودند به آنها ملحق گرديده يك دفعه صداي هزاران تفنگ فضاي شهر را مرتعش نموده جلوها و مسيحيان درها را با سنگ و تبر شكسته و داخل خانه ها گرديده صداي ناله و شيون زنان و بچگان مخلوط با صداي گلوله مسيحيان بلند گرديده و توليد يك اضطراب شديدي در افكار عمومي مردم نمود. اهالي اطفال خود را به چاهها مي اندازند و در سوراخ بخاريهاي ديواري قايم مي شوند صداي شكستن درها در تمام كوچه ها و محلات شنيده مي شود امروز جلوها و مسيحيان هر كسي را ديدند هدف گلوله نموده ... ناگفته نماند كليميان ساكن ارومي هم كه در محله مخصوص كليميان سكونت دارند دچار و گرفتار سرپنجه غارتگر مسيحيان بودند و از قتل و غارت آنها هيچگونه خودداري ننمودند. در اين قتل عام قريب ده بلكه دوازده هزار نفر مسلمان و كليمي مقتول گرديدند. ( مويه هاي شهر غريب ، غلام خان حشمت ، صص 63 – 58 )  مردم مناطق غرب آذربايجان در تمام مدت حضور نيروهاي ارمني روزگار سختي را گذراندند ، شاهد كشته شدن عزيزانشان بودند اما به يك باره ورق برگشت و زمزمه ورود نيروهاي عثماني به شهر هاي اورميه و سلماس ترس و وحشت عجيبي بين نيروهاي ميزبان كش جيلو افتاد. « .... در اين مدت از طرف جيلوها و آسوريها هيچگونه اذيت و آزار نمي رسيد بلكه بر عكس عوض مزاحمت خيلي هم رئوف و مهربان شده بودند و آنهائيكه با مسلمانان دوستي ديرينه داشتند ولي وقوع اين جريان ها باعث شده بود كه هيچگونه يادي از دوستان ديرينه خود نمي كردند حالا به ياد دوستان قديم افتاده و در يك كوچه و يك دربند زندگي مي كردند به ياد دوستان قديم و ديرينه افتاده بودند. چون اوضاع را غير عادي مشاهده مي كردند يواش يواش خانه دوستان قديم رفت و آمد مي نمودند ديروز خون دوستاني را مي ريختند امروز برادر خطاب نموده اظهار تأسف و دلداري مي دادند كه با ما هم سالهاي سال است برادريم... » ( غارتگران ، قاسم اشرفي ، ص 74 ) 9 مرداد ماه 1297 پيشقراولان نيروي عثماني ، از سمت سلماس به اورميه وارد شدند. اين پيشقراولان از اكراد و چريكها بودند به همين دليل ، صفات بارز يك قشون با انضباط را نداشتند. نيروهاي عثماني وارد منازل مي شدند و اين منازل كه خالي يا نيمه خالي بودند بدست آنان غارت مي شد. ارامنه نيز راهي صايين قالا ( شاهين دژ ) كه تحت نفوذ دولت انگلستان قرار داشت ، شدند و از آنجا به همدان و سپس بغداد و ساير مناطق همجوار كوچ كردند. اما نتايج فجايع جيلو ها بسيار تأسف بار بود بر اساس آخرين آمار از طرف روسها 215000000از طرف عثماني 2700000 و از طرف انگليسيها 16000 تومان به آذربايجان خسارت وارد شد. بر اساس ادعاي مجله بليژني وستوك (‌ خاور نزديك ) منتشره در 1930 بيش از 15 درصد جمعيت آذربايجان قريب به يكصد و پنجاه هزار نفر در جنگ كشته شدند. تمام روستاهاي واقع در دشت ها و كوهستان هاي اورميه و سلماس با خاك يكسان شده و باغات و مزارع مردم پايمال شد. اقتصاد مناطق آذربايجان با شكست روبرو شد و زمينه را براي تسلط افراد سيميتقو در مناطق غربي آذربايجان ايجاد گرديد. ( فجايع جيلولوق ، ص 226 ).