تخريب آثار تاريخي عجب شير نتيجه ي بي مسئوليّتي ها و ناآگاهي ها

امير چهره گشا

 

آثار باستاني و ميراث فرهنگي، مجموعه اي از يادگارهاي يك ملت (اعم از مادي و معنوي) است. اين ميراث، تمامي دستاوردهاي انساني است كه زيربناي فرهنگ جامعه و پشتوانه، شناسنامه و سند هويّت آن را دربر دارد. اين قلمرو آن قدر قابليّت دارد كه به وسيلۀ آن مي توان حتّي تمدّن، فرهنگ، آداب و رسوم، شيوه هاي تجاري و اقتصادي و نيز روند تحوّل و سير تكوين و تكامل انسان را در طول تاريخ مورد بررسي و شناسايي قرار داد. با اين تعريف، ميراث فرهنگي هر ملّتي شناسنامه و هويّت آنان است. در اين ميان كشور عزيزمان ايران، داراي سهم بسيار ارزنده اي است. وجود محوّطه هاي باستاني پيش از اسلام  و بعد از آن (اعم از تپّه ها، ابنيه، اشياء و ...) مؤيد اين امر مي باشد. اين خطّه با پيشينۀ چند هزار سالۀ خود همواره در ميان بسياري از ملّت ها – در طول تاريخ – با ديدۀ حسرت نگريسته شده است. منطقۀ تاريخي آذربايجان نيز با داشتن صدها محوّطۀ تاريخي از اهميّت  خاصي برخوردار مي باشد. عملكرد باستان شناسان و مورّخان خارجي، طي چند دهۀ اخير در ايران نشان دهندۀ ميزان ارزش و اعتبار اين آثار و پيشينۀ كهن اين مزر و بوم براي آنان است. بسياري از تحقيقات و پ‍‍ژوهش هاي صورت گرفته در خصوص گذشته منطقه مان توسط محققّان و پژوهشگران غربي بوده كه بسياري از آنان در دوران پيش از انقلاب اسلامي به صورت عملي (كاوش باستان شناسي) و در داخل كشور انجام شده است. گواه اين امر آثار ارزشمند و نفيس باستاني جاي جاي كشورمان است كه امروزه زينت بخش موزه هايي همچون لوور پاريس، لنينگراد مسكو، بريتيش ميوزيوم لندن و ... مي باشد. اين در حالي است كه هنوز با گذشت ساليان دراز از تولد علم باستان شناسي در ايران، هنوز اين مقوله جايگاه اصلي و حقيقي خود را نياقته است. گرچه در سال هاي اخير فعّاليّت هاي باستان شناسي، موزه ها و فعّاليّت هاي فرهنگي مربوط به حفظ ميراث گذشتگان تداوم داشته و راه خود را ادامه داده است ولي به يقين، و به اعتراف بسياري از محقّقان و كارشناسان، حركت هاي انجام شده در مقايسه با تعدّد، تنوّع و اهميّت آثار ايران بسيار ناچيز و اندك بوده است كه در اين راستا، نمي توان كمبودهاي مالي و كارشناسي و وجود نقايص در برنامه ريزي ها را ناديده گرفت.1 آثار زيانبار اين نوع نگرش به آثار تاريخي به دو گونه نمايان مي گردد: كاوش هاي قاچاق و غير علمي با هدف به يغما بردن آثار باستاني و مخالفت و بي مهري نسبت به آثار و ديگري زيان هاي اقتصادي حاصل از عدم جذب گردشگران خارجي كه يكي از مهم ترين و اصلي ترين انگيزه هاي جهانگردان در سفرهايشان، ديدار از آثار باستاني و تاريخي كشورهاي با قدمت كهن است.2 با اين تفاسير اگر بخواهيم نمونۀ عيني از يك منطقه، كه هر دو زيان را متحمّل شده نام ببريم بي شك منطقۀ تاريخي « عجب شير » بهترين گزينه مي باشد. عجب شيري كه عناوين « كهن شهر تاريخ » و شهر « فرهنگي » را يدك مي كشد يكي از محروم ترين مناطقي است كه شايد كمتر بهره اي از اين عناوين دهن پر كن نصيبش شده است. شهر به اصطلاح « فرهنگي » عجب شير بنا به اطّلاعات و آمار سازمان مديريّت و برنامه ريزي استان يكي از عقب مانده ترين شهرهاي استان از نظر دارا بودن زيرساخت هاي توسعۀ فرهنگي مي باشد. كمبود مراكز آموزش عالي معتبر، مراكز فرهنگي و هنري، كتابخانه ها و ... يكي از اين دلايل عقب ماندگي هاست. ( در مقاله اي با عنوان « عجب شير در مسير توسعه » مندرج در نشريه « اولويّت اوّل » شش شاخص توسعه از جمله فرهنگ را طبق آمار سازمان مديريّت و برنامه ريزي استان بررسي كرده ام كه متأسفانه تا حال دفاعيّه و يا جوابيّه اي از سوي هيچكدام از سازمان ها و ادارات عجب شير ارائه نگرديده است ). امّا بحث ميراث فرهنگي اين خطّه از اعتبار و ارزش خاصّي برخوردار مي باشد. شهري كه بيش از «يكصد » اثر تاريخي ثبت شده در فهرست آثار ملّي كشور را داراست كه منحصر بفردترين آنها به گواه رويداد هاي تاريخي شايد تپّه باستاني « كول تپه »، قلعۀ تاريخي « روئين دژ » ( مركز حكمروايي سلسلۀ « احمديليان » ) و قبرستان تاريخي روستاي « شيراز » مي باشد كه متأسفانه  تاكنون (بغير از حفّاري هاي غير مجاز توسط غارتگران ميراث فرهنگي ) از سوي مسئولين امر هيچ گونه كاوش باستان شناسي در آن ها انجام نگرفته است. وجود مساجد تاريخي همچون « قاضي شيشوان »، « محمد حنفيۀ گوراوان »، « شيلوي عجب شير » ونيز گورستان هاي تاريخي روستاهاي «زيوه»، « ورنجق»، « هرگلان» و نيز امامزاده عجب شير از جمله اين آثار ارزشمند است كه صد افسوس هر يك از اين آثار بدون هيچ گونه حفاظتي در طول دوران دستخوش حوادث تلخي همچون تخريب، مرمّت هاي غير كارشناسانه و كاوش هاي قاچاق قرار گرفته اند. عدم محافظت هاي دقيق و كارشناسانه از اين آثار تاريخي توسّط « سازمان ميراث فرهنگي » به عنوان اصلي ترين ارگان در اين امر و همچنين نبود « مشاركت مردم » در پاسداري از اين ميراث گذشتگانمان موجب تخريب و نابودي اين ميراث شده است. اخيراً نيز ابعاد اين تخريب ها گسترده تر شده است. حفاري هاي غير مجاز تپّه ها ، قلاع و پل هاي تاريخي منطقه از جمله پل « قيزيل كورپي » كول تپه، « ساخسي تپّه » ورينجق، « نصير داغي » جوان قلعه نمونه هايي از اين تخريب ها مي باشد كه هيچ واكنشي از سوي هيچ مقام مسئولي مشاهده نمي شود و به نظر مي رسد با اين اوضاع و احوال تا نابودي آخرين اثر اين حفاريها ( تخريب ها ) ادامه خواهد داشت. عدم شناخت كافي مسئولين محلي از پتانسيل هاي موجود آثار تاريخي منطقه عجب شير در امر پذيرش جهانگردان، وجود مديريّت هاي ناپايدار، عدم حمايت از پژوهشگران و قلم بدستان منطقه از سوي برخي مديران و بالاخره مسئوليّت پذير نبودن برخي از مردم منطقه در قبال حفاظت از اين آثار موجب تخريب و نابودي اين آثار شده است و اين در حالي است كه توسعۀ گردشگري در منطقه عجب شير جزو اولويت هاي كاري مسئولان مي باشد. بديهي است كه حفاظت از ميراث فرهنگي و طبيعي براي تعادل بخشيدن به حيات انسان ها و دستيابي به توسعۀ پايدار و ارگانيك كه روند تكامل تمدّن بشري را در پي خواهد داشت از چنان اهميّتي برخوردار است كه بسيج عمومي، جهاني، دولتي و مردمي را مي طلبد و اين امر در شهر عجب شير به عنوان حلقه مفقوده تلقي مي شود. همانگونه كه با انهدام و تخريب محيط طبيعي زندگي مادي بشر به خطر مي افتد ويراني ميراث فرهنگي و تاريخي نيز زندگي معنوي او را به مخاطره مي افكند. امروزه اهميّت حفاظت از محيط زيست كه ميراث هاي طبيعي و فرهنگي در آن جاي گرفته اند بر همگان در تمامي كشور ها روشن است. بياييد كمي منصف باشيم و بيانديشيم آيا در « عجب شير فرهنگي » ما نيز چنين حساسيّت هايي در قبال حفاظت از ميراث فرهنگي وجود دارد؟